محمود حسینیزاد با اشاره به مکان و شخصیتهای متفاوت رمان «بیست زخم کاری» و سریال «زخم کاری» درباره پایان این سریال گفت: حقیقتا نمیدانم که چطور میخواهند تمام کنند. یعنی من فکر میکنم شاید یک پایان عجیب و غریب از کار درآید.
تفاوتهای سریال با رمان
به عنوان نویسنده اثری که این سریال بر اساس آن ساخته شده آیا تا به اینجا از حاصل کار رضایت داشته و نقاط قوت یا ضعف احتمالی آن را در چه میدانید؟
اگر بخواهیم وجوه تصویری را بین رمان و این سریال برقرار کنیم من خیلی زیاد نمیبینم. چون وقتی رمان یا داستانی را مینویسید روی اجزای آن جزء به جزء فکر میکنید؛ درواقع بر شخصیتسازیها، فضاسازیها، مکانهای داستان و این مسائل فکر میکنید. ممکن است که یک کارگردان داستان شما را تغییر دهد اما انتظار داریم که آن جزئیات دیگر حفظ شده باشد.
ولی در این سریال شخصیتها هیچگونه همخوانی با شخصیتهای رمان «بیست زخم کاری» ندارند و مکانها هم اصلا ربطی ندارند و حال و هوای قصه هم به هر حال خیلی گسترده شده و خط اصلی داستان کنار گذاشته شدهاست. دغدغه اصلی رمان «بیست زخم کاری» پرداختن به یک فساد اقتصادی است که در چندین سال اخیر روی میدهد و میدانیم که این فساد لطمه بسیار شدیدی را به اقتصاد این مملکت زدهاست و باعث ناامیدیها، سرخوردگیها و دلسردیهایی شده که مساله اصلی این رمان است. این فساد گسترده و شبکهای است و اصطلاحی در ادبیات است که میتوان گفت یک شبکه تار عنکبوتی است. به نظر من این بزرگترین ضعف سریال است که این شبکه گسترده فساد را به یک خانواده کوچک محدود میکند. خانوادهای که اعضایش طوری انتخاب شدهاند که به نظر یک بیننده آگاه، هیچ کدامشان آن قدرت را ندارند تا بتوانند این آلکاپونبازیها و مافیابازیها را درآورند. همانطور که گفتم در رمان روی این شخصیتها کار شده اما در سریال فکر میکنم که یک مقدار سهلانگاری شدهاست.
برای مثال شخصیت مالکی اصلا و ابدا این شخصیتی نیست که ما میبینیم. جواد عزتی عالی بازی میکند اما شخصیت مالکی کتاب این نیست. مالکی یک شخصیت مقتدر و تحصیلکرده است که میداند دارد چه کار میکند و به کار خودش آگاه است. با همسرش تعاملی ندارد اما از یک جایی یکسری جادوگر و کولی وارد میشوند و به او توصیه میکنند تا با زنش همکاری کند و از آنجا او با سمیرا همکاری میکند ولی سمیرا در رمان اصلا نقش مقتدری ندارد. این اشکالات کلی به نظر من وجود دارد. مهدویان خط اصلی را حفظ میکند و من میتوانم این را همینجا به شما بگویم. درواقع منظورم از حفظ خط اصلی داستان، وقایع آن است، نه خط اصلی اقتصاد فاسد. حفظ وقایع کار خیلی خوبی است و به نظر من یکی از عوامل موفقیت این سریال برای بیننده هم همین است. چون سریالهای ما معمولا سریالهای پرگویی هستند، سریالهای تصویر ساکن که بیخودی آدمها به هم نگاه میکنند، اما حفظ خط اصلی داستان باعث شده تا سریال یک تنشی پیدا کند. کتاب ضرباهنگ خیلی تندی دارد و مهدویان آن را حفظ کردهاست. فکر میکنم که این دو عامل در سریال مثبت است و به نظر من باعث شده تا سریال این موفقیت را پیدا کند.
0 دیدگاه